فردی دفتر ازدواج و طلاق دارد و مشاوره خانواده هم هست. برادرش در خارج از کشور مجری شبکه‌های معاند شده و همین مسأله برای او مشکلات زیادی فراهم ساخته، به توصیه یکی از دوستانش برای اینکه جو متشنج کمی آرام شود و او کمی از حاشیه دور بماند راهی مسافرت میشود و در مسیر به خانم جوانی آشنا میشود.
مرد جوانی به جرم حمل مواد مخدر دستگیر میشود و به تحمل 3 سال حبس محکوم میگردد. وی پس از طی شدن دوران محکومیت اش آزاد میشود و به دنبال انتقام از کسانی که او را وارد این جریان کرده اند میرود اما … میلاد کی مرام به تازگی در اثاری چون سریال ممنوعه و فیلم امیر نقش افرینی کرده است.
فیلم “امروز” دربارهٔ یونس، یک راننده تاکسی کهنه‌کار است که پس از اتمام یک روز کاری، به یک زن جوان باردار کمک می‌کند تا به بیمارستان برسد. اما در بیمارستان، اتفاقات غیرمنتظره‌ای در انتظار او هستند. پزشک و کارکنان بیمارستان داستان‌ها و تصورات مختلفی دربارهٔ راننده و ارتباط او با زن دارند، اما راننده تنها با سکوت به سوالاتشان پاسخ می‌دهد.
بنا به اتفاقاتی فرخ (امیر جدیدی) از اداره پلیس اخراج میشود و مجبور است با مشکلاتی همانند جهیزیه خواهرش و مهریه زنش دست و پنجه نرم کند. در همین کشمکش‌های زندگی، دخترِ دوستش بهمن (امیر جعفری) که قبلاً همکارش بوده و فردی پول‌دار است ربوده میشود.
دکتر کاوه نریمان (امیر آقایی) در هنگام رانندگی با یک موتورسیکلت که خانواده ای سوار آن بوده تصادف می‌کند و ظاهراً مشکلی برای هیچ یک از اعضای خانواده پیش نمی‌آید. اما فردای آن روز او در محل کارش، یعنی پزشکی قانونی، با جسد پسر همان خانواده روبه‌رو میشود اما از رویارویی با خانواده متوفی خودداری می کند تا متوجه دلیل اصلی مرگ پسر شود…
طوبی، زن کارگری که زندگی فقیرانه‌ای دارد، برخلاف عقیده شوهرش محمود و پسر بزرگش عباس، دوست دارد در همان خانه محقرش زندگی کند. پسر کوچک ترش علی، که به مادرش سواد می‌آموزد در بحبوحه انتخابات مجلس ششم، به مسائل سیاسی کشورش علاقه‌مند است و در فعالیت‌های انتخاباتی شرکت دارد و هر از گاهی پایش به کلانتری کشیده میشود...
فرزانه مردی را در خیابان می بیند که با شوهرش جلال مو نمی زند. وقتی او را دنبال می کند و آن مرد را با زن دیگری می بیند، به گمان اینکه جلال به او خیانت می کند شروع به از بین بردن رابطه خود و شوهرش می کند.
فیلم دوزیست داستان پسری به نام عطا است که با پدرش در جنوب شهر زندگی می‌کند. همسایه عطا با معرفی دختری به او، می‌خواهد که به مدت چند روز به او اجازه ماندن در خانه‌شان را بدهد و این شروع دردسرهای عطاست.
معدنچیا میگن هرچی بیشتر دنبال الماس بگردی، کمتر پیداش می کنی. به عقیده اونا، الماسه که آدمشو پیدا می کنه. اونه که تصمیم می گیره دست کی بیوفته و رو انگشت کی بشینه…
فیلم «تصور»، در بستر فانتزی و خیال گونه، ماجرای یک راننده تاکسی را روایت می کند که عاشق خانم شیرینی پزی می شود اما در ابراز عشق خود به او ناتوان است؛ به همین خاطر شروع به خیال پردازی درباره او می کند و فضاهایی خالی در داستان فیلم ایجاد می شود که پر کردن آن ها بر عهده تصور مخاطب است.